• وبلاگ : 
  • يادداشت : ...
  • نظرات : 105 خصوصي ، 147 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلام

    خوب بود

    به من هم سر بزنيد

    ممنونم.


    با افتخار دعوتيد: بخوانيد و نظر دهيد...
    سپاسگذارم.
    سلام
    سه بيت اول بسيار خوب و روان بود اما از جاه هايش به بعد شاعر تسلط بر روي کلمات رو و در نتيجه شعر رو از دست ميده
    موفق باشيد
    پاسخ

    سپاس

    درود بر شما جناب کريمي عزيز.

    غزل زيبا و متفاوتي بود.استخوان دار و قوي که مو لاي درزش نميرود.

    شادمان باشي

    سلام...
    فوق العاده بود...
    درود بر شما و ممنون از نظرتان که نشانه وقت گذاشتن براي خوانش اين غزل است.
    اما بعد... مي توانستم براي پر کردن وزن بگويم: شما بهانه شعري که واژه اش غم بود و يا هر چيز ديگري؛ اما ار ديد من (واو) در شروع هر جمله اي مي تواند به مخاطب امکان دهد با پيش ذهنيتي بنا به ذهنش وارد جريان شعر شود.
    کما اينکه هيچ گاه هيچ شعري را با (واو) شروع نکرده ام چون نيازش را حس نکرده ام...
    راجع به (که عشق...) منظورتان را دقيق متوجه نشدم. مصرع دوم دليل مصرع اول را بيان مي کند. (زيرا که عشق پيش از هر خلقتي، آفريده شده است...)
    باز هم سپاس به خاطر وقت و قدم و قلمتان... منتظر پستهاي بعدي تان، و نقدهاتان -که يقينا چون از دوست مي رسد نيکوست و راهگشا- هستم.
    پايدار باشيد و برقرار...
    يا حق.









    + ويداوکيلي 
    سلام منتظرت ميمانم....
    درود...
    دعوتيد براي خوانش يک غزل...
    يا حق!









    + زينب 


    salam

    khubin? webloge nazi darin

    be man ham sar bezanin

    http://payambaremehrbaniha.loxblog.com/

    + ويداوکيلي 
    ممنونم ازحضورت شمانيزبااحترام لينک شدين
    + ويداوکيلي 

    درود...
    زيبا بود، به غريبانه ام پيوندتان زدم.
    پايدار باشيد و برقرار...
    يا حق










    درود...
    با ميلاد پاک به روزم...
    تشريف آوريد.

    سلام قارداش...
     <      1   2   3   4   5    >>    >