وبلاگ :
يادداشت :
....
نظرات :
33
خصوصي ،
82
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
عابد اسماعيلي
سلام قبلا اين کار رو خونده بودم ازتون
اومدم خبر بروز رساني وبلاگم رو بدم
پدر من هم يکروز من را بين يک گله سگ در تاريکي
ماه
تنها گذاشت و بعدها گفت مي خواستم ترست بريزد. واقعا هم ترسم ريخت. اين سگها را هميشه مي بينم که هيچ غلطي نمي توانند بکنند. در خواب و بيداري. در عوض عاشق
ماه
شدم.