• وبلاگ : 
  • يادداشت : ....
  • نظرات : 33 خصوصي ، 82 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام قبلا اين کار رو خونده بودم ازتون
    اومدم خبر بروز رساني وبلاگم رو بدم

    پدر من هم يکروز من را بين يک گله سگ در تاريکي ماه تنها گذاشت و بعدها گفت مي خواستم ترست بريزد. واقعا هم ترسم ريخت. اين سگها را هميشه مي بينم که هيچ غلطي نمي توانند بکنند. در خواب و بيداري. در عوض عاشق ماه شدم.