• وبلاگ : 
  • يادداشت : ....
  • نظرات : 33 خصوصي ، 82 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6      
     
    سلام عزيزم
    کار خوبي بود
    نگرشت را به موض دوست داشتم ولي کمي از لحاظ زباني چکش کاري مي خواد...مثلن در اين بيت

    از دوستان که ماند که دشمن نساختي؟

    خود مي دهي رفيق به خنجر گلوي خويش.

    کلمه ي رفيق ارکان معمولي جمله را بهم ريخته بايد مي شد - فارغ از وزن - اي رفيق خود به خنجر مي دهي گلوي خويش

    کمي هم در اتصال به مضمون سهل انگاري مي بينم ...ولي در کل لذت بردم

    يک خبر خوب براي خود در کنار شما دارم انشا الله از ماه آينده کلن تبريزي مي شيم....ولي کمي مشکل لهجه دارن فقط تبريزي ها


    + سيد علي رکن الدين 
    سلام
    دمت گرم شاعر


    سلام

    خوبيد ؟ سلامتيد؟

    جالب بود ولي يه کم زبانش قديمي بود

    + جاويد سيفي 


    شعر قشنگي بود آرش خان .

    چند مورد نظر شخصي دارم .

    اول اينکه در بيت نخست قرار نيست شخصيت شعر شما چيزي به روي خودش بياره ولي در بيتاي بعدي انگار خود شاعر داره بعضي چيزا رو به رخ اون مي کشه و مثل پتک توي سرش مي کوبه !

    بيت سوم تقابل و تفاوت جام با سبو و اينکه عادت معمول اين هست که زهر رو هم در جام بنوشند يا بنوشانند و سبو براي زهر خيلي بزرگه !

    و اينکه با جابجايي فعل ها ساختار ساده ي دستور زبان رو به هم زدي و اين مي تونه مخل بلاغت باشه .

    قربانت

    مشتاق ديدار

    در پناه حق .

    + عليرضا محمدزاده 
    بسيار زيبا بود آرش عزيز.
    خوشحالم بعد از چند ماه آپ شدي.
     <    <<    6