سلام
زيباست
زنده باشين وپايدار
زيبا بود. زنده باشيد.
سلام مجدد.
شعر خوبي است.خوبي که من بگويم يعني خيلي خوب ها.زبان خوبي هم داشت.اين قافيه و رديف را هم زياد شايد اصلا نشنيده بودم.الان که حضور ذهن ندارم.تازه و دوست داشتني بود.
اما تکرار قافيه هم دارد که با توجه به محدوديت قافيه نقص به حساب نمي آيد.
غزل دلي خوبي بود اما زبان کمي قديمي ست وبيت "از دوستان که ماند که دشمن نساختي".. بهتر بود در آخر آورده بشه،بنظرم شعر هنوز جاي کارداره و ميشه ادامه ش داد وتغيير بعضي واژها...
پيروز تاهميشه.
خوب شروع شد:
بنشان دوباره آينه را روبروي خويش....
مثل هميشه وزن و قافيه در شعرتون جذبم مي كنه، اما از نظر مضمون منتظر چيز بيشتري هستم، به بيان بهتر منتظر خلاقيت، اميد و صحنه هاي زيباتر در شعرتون هستم....
غزل زيبايي بود
عاشقانه شروع کردي اما عاشقانه ادامه ندادي
درست است که در غزل هربيتي مي تواند جدا از ايبات ديگر بررسي شود ولي ارتباط عمودي آنهم وقتي حرف شاعر مربوط است مهم مي نمايد بيت
از دوستان که ماند که دشمن نساختي؟
خود مي دهي رفيق به خنجر گلوي خويش
به نظر من تقدم زماني دارد به بيت پايان.شايد اگر اين بيت بيت آخر غزل باشد خوب تر شود.
وقتي درگير غزليد خوب مي نويسيد و تا اندازه اي غزق در کلمات و قافيه.
ممنون که خبر مي کنيد و پيوند نمي کنيد.
مثل هميشه باش و نياور به روي خويش
سلام آرش جان. واقعا لذت بردم. بدون تعارف يکي از بهترين غزلهاته
البته من با نظر عموشهرام و فرهادِ عزيز و جاويدِ جان، چندان موافق نيستم.هم از نظر رواني هم از نظر بههم ريختگي ارکان جمله وغيره. البته اشار? دوستان به ايرادها، نوعاً درسته ولي درين شعر مصداق نداره. چون اين غزل از عهدهاش براومده. يعني اون چيزايي که ميتونست پاشنه آشيل اين غزل باشه، با پرداخت خوب و نوع چيدمان واژهها، به نقاط(نکات) قوت اين غزل تبديل شده. دست مريزاد
ولي با آمدن عموشهرام به تبريز موافقم. خييييييلي
درود بر شما
ممنونم که بهم سر زديد
پايدار باشيد
سلام جناب کريمي
عيدتون مبارک.غزل زيبا و قوي و عميقي بود.برقرار باشي.