اين خيلِ بي شمارِ سوار و پياده را
خود چيده اي به دست خودت روبروي خويش
اين جام فتح نيست که سر مي کشي، بترس
زهر است اينکه ريخته اي در سبوي خويش
درود
سلام
متشكرم ازدعوتتون شعرخوبي خوندم وجز اين هم انتظار نداشتم
خيلي زيبا بود و بسيار دلنشين . موفق باشي داداش
بسيار زيبا!... ممنون از دعوتتان.